ведущее

adj. managing, leading; master, principal; key

v. lead, conduct, guide; drive, navigate, pilot; carry on; hold, keep; prosecute, carry out an activity; give, transact

Leading

[صفت] :
1: leading
[.adj]: راهنمايي ، هدايت ، نفوذ ، عمده ، برجسته ، مقدم ، پيشتاز

---

2: driving
[.n]: راننده ، پيش برنده ، محرک ، راندن ، سواري

---

3: leader
[.n]: سردسته ، رهبر ، پيشوا ، راهنما ، فرمانده ، قائد

[ فعل ] :
1: drive
(past: drove ; past participle: driven)ـ
[.vt. & n]: راندن ، بردن ، عقب نشاندن ، بيرون کردن (باout) ، سواري کردن ، کوبيدن (ميخ و غيره) ، تحريک کردن

---

2: steer
[.v]: راندن ، بردن ، راهنمايي کردن ، هدايت کردن ، گوساله پرواري ، رهبري ، حکومت ، اداره کردن

---

3: fly
(past: flew ; past participle: flown)ـ
[.vt. & vi. & n]: مگس ، حشره پردار ، پرواز ، پرش ، پراندن ، پرواز دادن ، به هوا فرستادن ، افراشتن ، زدن ، گريختن از ، فرار کردن از ، در اهتزاز بودن ، پرواز کردن
[.adj]: تيز هوش ، چابک و زرنگ

---

4: conduct
[.vt. & n]: رفتار ، سلوک ، هدايت کردن ، بردن ، اداره کردن

---

5: run
(past: ran ; past participle: run)ـ
[.v]: راندن ، رانش ، داير بودن ، اداره کردن ، دويدن ، پيمودن ، پخش شدن ، جاري شدن ، دوام يافتن ، ادامه دادن ، نشان دادن ، رديف ، سلسله ، ترتيب ، محوطه ، سفر و گردش ، ردپا ، حدود ، مسير ، امتداد

---

6: 3

---

7: lead
(past: led ; past participle: led)ـ
سوق دادن ، منجر شدن ، پيش افت ، تقدم
[.adj. & vt. & n]: سرب ، شاقول گلوله ، رنگ سربي ، سرب پوش کردن ، سرب گرفتن ، با سرب اندودن
[.adj. & vt. & vi. & n]: راهنمايي ، رهبري ، هدايت ، سرمشق ، راه آب ، مدرک ، رهبري کردن ، بردن ، راهنمايي کردن ، هدايت کردن ، برآن داشتن

صفت.: ممتاز ، اساسي ، پيشرو ، عمده