از


ويکي پدياي فارسي – دانشنامه رايگانDownload this dictionary
از

© در نگارش اين مقاله از مطالب ويکي پديا® استفاده شده و تحت مجوز مستندات آزاد گنو شده و تحت سند مجوز عوام خلاق Creative Commons Attribution-ShareAlike
Pesian To English advancedDownload this dictionary
از

avarice ==> [.n]: زیاده جویى، آز، حرص، طمع

avidity ==> [.n]: اشتیاق، آز، حرص، آزمندى، پرخورى، طمع

esurience ==> گرسنگى، حرص، آز، پرخورى، ولع، جوع

greed ==> [.vi. & n]: آز، حرص، طمع، حریص بودن، طمع ورزیدن greed

gulosity ==> (greediness =) ـ آز، حرص

rapacity ==> [.n]: آز، غارتگرى، یغماگرى، درنده خویى

cupidity ==> [.n]: حرص و آز براى به دست آوردن مال

greediness

فراز

over ==> [.adv. & adj. & n]: بالاى، روى، بالاى سر، بر فراز، آن طرف، در سرتاسر، دربالا، به سوى دیگر، متجاوز از، بالایى، رویى، بیرونى، شفا یافتن، پایان یافتن، به انتها رسیدن [.pref]: پیشوندى است به معنى " زیاد " و " زیاده " و " بیش " over

زمان‌

since ==> [.conj. & adv]: بعد از، پس از، از وقتى که، چون که، نظر به این که، از این رو، چون، از آنجایى که

by ==> [.adv]: به دست، بتوسط، با، به وسیله، از، بواسطه، پهلوى، نزدیک، کنار، از نزدیک، از پهلوى، از کنار، درکنار، از پهلو، محل سکنى، فرعى، درجه دوم by

ex ==> بى، بدون، از، در ex

frae ==> (from =) ـ از، بواسطه، مطابق

from ==> از، بواسطه، درنتیجه، از روى، مطابق، از پیش from

in ==> [.pref]: پیشوندى است به معنى " در داخل " و " به سوى " و " نه "، در، توى، اندر، لاى، درظرف، هنگام، به، بر، با، بالاى، روى، از، باب روز [.adj]: درونى، شامل، نزدیک، دم دست، داخلى [.adv]: رسیده، آمده، درتوى، به طرف، نزدیک ساحل، با امتیاز، با مصونیت [.vt]: در میان گذاشتن، جمع کردن [.n]: شاغلین، زاویه واژه هاى شامل in ـ (89)


  

Virsion 2.0
MHM Persian > English DictionaryDownload this dictionary
آز
avarice ; avidity ; esurience ; greed ; gulosity ; rapacity
واژه هاى شامل
آز ـ (2)
 
از
by ; ex ; frae ; from ; in ; of ; soften

Arab2EnglishDownload this dictionary
أز

Whiz (VI)

---

Problems using this glossary with Microsoft Internet Explorer? Click on 'Arab2English' above and look into the given information.



Babylon Arabic-EnglishDownload this dictionary
أَزَّ
v. simmer; sizzle, produce a hissing sound; whiz, whirr; buzz, hum