administer


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
administer

:)vi.& vt.(اداره کردن ،تقسيم کردن ،تهيه کردن ،اجرا کردن ،توزيع کردن ،(حق ).تصفيه کردن ،نظارت کردن ،وصايت کردن ،انجام دادن ،اعدام کردن ،کشتن ،(مو ).رهبرى کردن(ارکستر :)n.(.)مدير،رئيس ،(حق ).مدير تصفيه ،وصى

 
کلمات مرتبط(2)