Translate:
English
Chinese (S)
Chinese (T)
Croatian
Dutch
French
German
Hebrew
Italian
Japanese
Korean
Portuguese
Russian
Serbian
Spanish
Swedish
Turkish
Additional
compounding
MHM Advanced English > Persian (v. 90)
Download this dictionary
compounding
{الکترونيک}:
ترکيب
{شيمى}:
اميزه کارى
واژه هاى شامل
compounding
ـ (1)
compound
[.adj. & n]:
ماده مرکب ، کمپوند ، اتصال مرکب ، تصفيه کردن ، اردوگاه ، کمپ ، انبار موقت ، پادگان محوطه پادگان ، مخلوط ، مرکب ، چند جزئى ، لفظ مرکب ، بلور دوتايى
[.n]:
محوطه ، عرصه ، حياط ، جسم مرکب
[.v]:
ترکيب کردن ، اميختن
{علوم مهندسى}:
اتصال کمپوند
{الکترونيک}:
جسم مرکب
{معمارى}:
مرکب
{قانون و فقه}:
سازش کردن
{شيمى}:
اميزه
{روان شناسى}:
مرکب
{ورزش}:
ترکيب شيميايى ، فرم پياده اى مرکب
{علوم هوايى}:
مرکب
{علوم نظامى}:
ترکيب
واژه هاى شامل
compound
ـ (76)