 |
freeing
| hFarsi - advanced version | Download this dictionary |
freeing
| Dizionario inglese-italiano 1.0.012 | Download this dictionary |
FREEING
LIBERANDO. ESONERANDO. ESENTANDO. SVINCOLANDO
| MHM Advanced English > Persian (v. 90) | Download this dictionary |
freeing
free
[.comb. form & climb n. & adv. & adj. & v]: تحويل ، جايز ، ازاد کردن ، بازيگر ازاد ، حرکت قايق در جلو باد ، مطلق ، مستقل ، اختيارى ، مختار ، رايگان ، سخاوتمندانه ، روا ، مجاز ، منفصل ، رها ، بطور مجانى ، ازادکردن ، ترخيص کردن ، ميدانى
{عمران}: ازاد
{قانون و فقه}: بخشودن
{بازرگانى}: فاقد
{ورزش}: مربوط به پاى ازاد بازيگر در هوا در هر لحظه ، کمى محدوديت نوع اسلحه
{علوم هوايى}: ازاد
واژه هاى شامل free ـ (214)
{عمران}: ازاد
{قانون و فقه}: بخشودن
{بازرگانى}: فاقد
{ورزش}: مربوط به پاى ازاد بازيگر در هوا در هر لحظه ، کمى محدوديت نوع اسلحه
{علوم هوايى}: ازاد
واژه هاى شامل free ـ (214)
| hEnglish - advanced version | Download this dictionary |
freeing
freeing
adj : tending to set free [syn: emancipating, emancipative, liberating]
n : the act of liberating someone or something [syn: liberation, release]
| Webster's Revised Unabridged Dictionary (1913) | Download this dictionary |
Freeing
(p. pr. & vb. n.)
of Free
of Free
Webster's Revised Unabridged Dictionary (1913), edited by Noah Porter. About
