lug


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
lug

بزور کشيدن ،گوشک ،گوش پوش ،اويزه ،دسته ياهرچيزى که بوسيله ان چيزى را حمل يا بياويزند،هر عضو جلو امده چيزى ،ديرک ،تير،ادم کله خر،کودن ،عذاب دادن ،بزورکشيدن ،کشيدن وبردن ،قالب زدن( بزو)،گنجانيدن ،پس زدن دهنه اسب ،سنگين حرکت کردن
علوم مهندسى : گوشک
الکترونيک : بالشتک سيم

 
کلمات مرتبط(3) 

 
کلمات مرتبط(lug):




بازگشت به واژه lug



lug out 
 lug-brick 
soldering lug