mess


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
mess

غذا خوردن ،غذاخورى ،باشگاه ناو،نهارخورى ،:)n.(يک خوراک( از غذا)،يک ظرف غذا،هم غذايى( در ارتش وغيره)،:)vt.&vi.(شلوغ کارى کردن ،الوده کردن ،اشفته کردن
علوم نظامى : باشگاه
علوم دريايى : سالن غذاخورى

 
کلمات مرتبط(19)