plate


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
plate

شيشه ،کليشه ،ورقه اهن ،ورقه تنکه ،اب دادن ،زره پوش کردن ،روپوش دادن ،:)n.(بشقاب ،صفحه فلزى ،ورقه ،صفحه ،قاب( مثل قاب ساعت)،پلاک ،لوح ،لوحه ،بقدر يک بشقاب ، :)vt.(روکش فلزى کردن ،ابکارى فلزى کردن ،روکش کردن ،متورق کردن ،اندودن
علوم مهندسى : تسمه
الکترونيک : صفحه اند
معمارى : لوحه
ورزش : نعل اسب
علوم هوايى : صفحه
علوم نظامى : پلاکهاى توضيحات دستگاهها
علوم دريايى : پليت

 
کلمات مرتبط(145) 

 
 
@@@@plate
 
@@@plate
 
@@plate