pushing


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
pushing

نشاندن ،هل دادن ،گرفتن ،دلير،ماجراجو،جسور،باپشتکار،پر رو
کامپيوتر : فشار دادن
ورزش : خطاى حمله

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(pushing):




بازگشت به واژه pushing



pushing figure