stump


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
stump

هر کدام از سه ميله عمودى کريکت ،کنده درخت ،ريشه(دندان)،ته سيگار،بيخ وبن ،صداى افتادن چيزسنگين ،سقوط باصداى سنگين ،خپله ،کوتاه قد،خسته وکوفته ،از پا درامده ،بريدن ،قطع کردن ،سنگين افتادن ،گيج کردن ،دست پاچه شدن
ورزش : سوزاندن توپزن کريکت

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(stump):




بازگشت به واژه stump



to go on the stump