undertaking


MHM Advanced English > Persian (v. 90)Download this dictionary
undertaking
[.n]: به عهده گرفتن ، التزام ، عهده ، (undertaker) کسى که کفن و دفن مرده را بعهده مي گيرد ، مقاطعه کارکفن و دفن ، متعهد ، کسى که طرح يا کارى را به عهده مي گيرد ، جواب گو ، مسئول ، کارگير
{قانون و فقه}: ذمه ، تکفل
{بازرگانى}: تعهد ، تصدى
واژه هاى شامل
undertaking ـ (3)
 
undertake
[.v]: عهده دار شدن بر عهده گرفتن ، تعهد کردن ، متعهد شدن ، عهده دار شدن ، بعهده گرفتن ، قول دادن ، متقبل شدن ، تقبل کردن
{قانون و فقه}: ملتزم شدن
واژه هاى شامل
undertake ـ (1)