در فلسفه ذهن مدرن، کلمه اعتقاد براي حالتي اطلاق ميگردد که ما چيزي را راست و درست ميدانيم. در اين معني، اعتقاد به چيزي نيازمند تامل در مورد آن چيز نيست: يک فرد بالغ و معمولي از ميان تعداد زيادي از اعتقاداتش تنها به چند از آنها ميتواند حضور ذهن داشتهباشد. در بيان ساده، بسياري از چيزهايي که ما بدانها اعتقاد داريم اموري کاملاً روزمرهاند: ما سر داريم، الان قرن بيستويکم است و استکان چايي روي ميز است. بنابراين شکلگيري يک عقيده از مهمترين و اساسيترين خصوصيات ذهن است و مفهوم اعتقاد نقش بسيار مهمي را در فلسفه ذهن و معرفتشناسي دارد. به عنوان مثال «مساله ذهن-بدن»، که از بنياديترين مسائل فلسفه ذهن است، تا حدي به اين سوال ميپردازد که يک موجود کاملاً فيزيکي چگونه ميتواند اعتقاداتي داشتهباشد. بخش بزرگي از معرفتشناسي حول اين سوال ميگردد که چگونه اعتقادات ما قابل پذيرش به عنوان آگاهياند.