work out


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
work out

از کار کاردراوردن ،در اثر زحمت وکار ايجاد کردن ،حل کردن ،تعبيه کردن ،تدبير کردن ،تمرين
ورزش : برنامه يک جلسه تمرين ،تمرين امادگى

 
کلمات مرتبط(2) 

 
کلمات مرتبط(work out):




بازگشت به واژه work out



out 
 work