بسته


ويکي پدياي فارسي – دانشنامه رايگانDownload this dictionary
بستار (رياضي)

در رياضي يک مجموعه را نسبت به يک عمل بسته مي‌گويند، اگر آن عمل روي اعضاي مجموعه يک عضو از همان مجموعه را توليد کند. براي نمونه اعداد حقيقي نسبت به عمل تفريق بسته هستند اما اعداد طبيعي نه. اگر يک مجموعه مانند S نسبت به عملي مثل * بسته نباشد، کوچکترين مجموعه‌اي شامل S که نسبت به * بسته باشد بستار S خوانده مي‌شود

به ديدن ما بياييد Wikipedia.org...


© در نگارش اين مقاله از مطالب ويکي پديا® استفاده شده و تحت مجوز مستندات آزاد گنو شده و تحت سند مجوز عوام خلاق Creative Commons Attribution-ShareAlike
Pesian To English advancedDownload this dictionary
بسته

بینی‌ یا سینوس‌ ها

stuffy ==> [.adj]: خفه، دلتنگ کننده، اوقات تلخ، مغرور، محافظه کار، بد اخم، لجوج

barred ==> بسته، مسدود، ممنوع

bundle ==> [.vt. & n]: بقچه، بسته، مجموعه، دسته کردن، به صورت گره درآوردن، بقچه بستن bundle

bunged up ==> باد کرده، بسته، قى گرفته

closed ==> [.adj]: محصور، مسدود، محرمانه، بسته، ممنوع الورود closed

connected ==> [.adj]: بسته، متصل

fardel ==> بقچه، بسته، بار، کوله بار

imperforate ==> بى سوراخ، بى روزنه، منگنه نشده، بسته

jellied ==> [.v. & n]: دلمه، لرزانک، ماده لزج، جسم ژلاتینى jelly

pack ==> [.vt. & n]: بسته، بقچه، بسته کردن، کوله پشتى، دسته، گروه، یک بسته (مثل بسته سیگار و غیره)، یکدست ورق بازى، بسته بندى کردن، قرار دادن، توده کردن، به زور چپاندن، بار کردن، بردن، فرستادن pack

package ==> [.v. & n]: بسته، عدل بندى، قوطى، بسته بندى کردن package

packet ==> [.n]: بسته کوچک، بسته، قوطى (سیگار و غیره)، بسته بندى کردن

parcel ==> [.vt. & n]: جزیى از یک کل، بخش، قسمت، گره، دسته، بسته، امانت پستى، به قطعات تقسیم کردن، توزیع کردن، بسته بندى کردن، دربسته گذاشتن parcel

pent ==> [.adj]: محصور، بسته (غالباً با up و in)، مقید

shook ==> (past: shook ; past participle: shaken) ـ [.v. & n]: ارتعاش، تکان، لرزش، تزلزل، لرز، تکان دادن، جنباندن، آشفتن، لرزیدن shake

shut ==> (past: shut ; past participle: shut) ـ [.adj. & v]: بستن، بر هم نهادن، جوش دادن، بسته شدن، تعطیل شدن، تعطیل کردن، پایین آوردن، بسته، مسدود واژه هاى شامل shut


  

Virsion 2.0
MHM Persian > English DictionaryDownload this dictionary
بسته
barred ; bundle ; bunged up ; closed ; connected ; fardel ; imperforate ; jellied ; pack ; package ; packet ; parcel ; pent ; shook ; shut ; solid ; stack ; trusser ; wisp
واژه هاى شامل
بسته ـ (73)

HmT - Persian to English GlossaryDownload this dictionary
بسته
shut , shog , stack , wisp , parcel , packet , package , bundle , barred

 
مشاهده كلمات مرتبط 


درباره اين فرهنگ لغت
 

Ourstat - Farsi to English DictionaryDownload this dictionary
بسته
SHUT , SHOG , STACK , WISP , PARCEL , PACKET , PACKAGE , BUNDLE , BARRED