aid


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
aid

دستيار،معاون ،کمک کردن ،يارى کردن ،مساعدت کردن ،پشتيبانى کردن ،حمايت کردن ،کمک ،يارى ،حمايت ،همدست ،بردست ،ياور،مدد کار
ورزش : کشيدن لگام اسب
علوم نظامى : وسايل کمکى

 
کلمات مرتبط(25)