appointed


MHM Advanced English > Persian (v. 90)Download this dictionary
appointed
[.adj]: انتصابى
{قانون و فقه}: مامور
واژه هاى شامل
appointed ـ (4)
 
appoint
[.v]: مامور کردن ، نصب کردن به کار ، تعيين کردن ، برقرار کردن ، منصوب کردن ، گماشتن ، واداشتن
{قانون و فقه}: گماشتن به کار
واژه هاى شامل
appoint ـ (3)