arrest


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
arrest

توقيف شخص ،سد کردن ،ممانعت کردن ممانعت ،سد،دستگير کردن ،جلب کردن ،جلوگيرى از سقوط( کوهنوردى)،حکم توقيف ،حکم ضبط،بازداشت ،توقيف کردن ،بازداشتن ،جلوگيرى کردن
علوم مهندسى : جلوگيرى
قانون ـ فقه : دستگيرى ،توقيف کردن جلوى ادامه جريان دادرسى و على الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم يا قرار همان دادگاه گرفتن
روانشناسى : وقفه
بازرگانى : ضبط کردن
ورزش : جلوگيرى از سقوط
علوم نظامى : دستگير کردن

 
کلمات مرتبط(8)