assembly


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
assembly

اسمبلى ،نصب ،محفل ،مونتاژ،شيپور جمع ،تجمع ،نشست( جلسه)،بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع يکانها،شيپور خاموشى دستگاه مرکب( تجهيزات)،همگذارى ،مجمع ،اجتماع ،انجمن ،مجلس ،گروه ،هيئت قانون گذارى
علوم مهندسى : ساخت
کامپيوتر : گردهمايى
قانون ـ فقه : مجلس
زيست شناسى : گردايش
بازرگانى : توليد
علوم هوايى : مجموعه يک واحد کامل از چندين قطعه
علوم نظامى : محل بسيج افراد احتياط

 
کلمات مرتبط(49) 

 
 
@@assembly