attend


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
attend

توجه يا رسيدگى کردن ،توجه کردن ،مواظبت کردن ،گوش کردن( به)،رسيدگى کردن ،حضور داشتن( در)،در ملازمت کسى بودن ،همراه بودن( با)،(مج ).درپى چيزى بودن ،از دنبال امدن ،منتظرشدن ،انتظار کشيدن ،انتظار داشتن
علوم مهندسى : تنظيم کردن
روانشناسى : توجه کردن

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(attend):




بازگشت به واژه attend



to attend a funeral