bail


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
bail

ضامن ،تضمين ،شلف ،عمل خارج کردن اب قايق ،توقيف ،حبس ،واگذارى ،انتقال ،ضمانت ،کفالت ،بامانت سپردن ،کفيل گرفتن ،تسمه ،حلقه دور چليک ،سطل ،بقيد کفيل ازاد کردن
علوم مهندسى : چمچه
قانون ـ فقه : وثيقه ،ضمانت
زيست شناسى : تهى کردن
بازرگانى : ضمانت کردن
ورزش : چوب کوتاه افقى روى پايه ،فلزى بشکل لا وصل به قرقره ماهيگيرى براى پيچيدن نخ
علوم نظامى : شاهين

 
کلمات مرتبط(22)