bear


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
bear

در بر داشتن ،تاثير داشتن ،(با on يا)upon ،کسى که اعتقاد به تنزل قيمت کالاى خود دارد و به همين دليل سعى مى کند که کالاى را از طريق واسطه و با تعيين اجل براى تحويل بفروشد،برعهده گرفتن ،تقبل کردن ،حاوى بودن ، :)n.(خرس ،سلف فروشى سهام اوراق قرضه در بورس بقيمتى ارزانتر از قيمت واقعى ،(باحروف درشت )لقب روسيه ودولت شوروى ، :)vt.& vi.(بردن ،حمل کردن ،دربرداشتن ،داشتن ،زاييدن ،ميوه دادن ،(مج).تاب اوردن ،تحمل کردن ،مربوط بودن on( و)upon
قانون ـ فقه : تا شايد در مدت اجل بتواند همان کالا را به قيمت ارزانتر بخرد
بازرگانى : تحمل کردن
علوم نظامى : در سمت قرار گرفتن در سمت
علوم دريايى : در سمت قرار گرفتن در سمت

 
کلمات مرتبط(51) 

 
 
@@bear