bias


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
bias

باياس کردن ،ولتاژ قبلى دادن ،ولتاژ معين قرار دادن ،باياس ،وضع نامنظم گوى که باعث چرخيدن ان ميشود( بولينگ روى چمن)،سو گيرى ،سودارى ،سمت گيرى ،تورش( درامار)،تمايل بيک طرف ،طرفدارى ،تعصب ،بيک طرف متمايل کردن ،تحت تاثير قراردادن ،تبعيض کردن ،پيشقدر
علوم مهندسى : ولتاژ باياس
کامپيوتر : مقدارى که بوسيله ان متوسط مجموعه اى از مقادير از مقدار مرجع فاصله مى گيرد پيشقدر
الکترونيک : ولت شبکه
روانشناسى : اريبى
بازرگانى : تورش
ورزش : وضع نامنظم گوى که باعث چرخيدن ان ميشود
علوم هوايى : اريب

 
کلمات مرتبط(27)