blast


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
blast

دميدن ،هواى دم کوره بلند،ترکش ،ضربه انفجار،منفجر شدن بوق کوتاه ،وزش ،دم ،جريان هوايا بخار،صداى شيپور،بادزدگى ،(مع ).انفجار،(نظ ).صداى انفجار،صداى ترکيدن ،ترکاندن ،سوزاندن
علوم مهندسى : دم
ورزش : ضربه به گوى براى خروج از ماسه يا شن نرم
علوم هوايى : برخاستن از سکوى پرتاب
علوم نظامى : سوت کوتاه

 
کلمات مرتبط(45) 

 
 
@@blast