boss


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
boss

ناف روى قطعات ريختگى ،قوز،گل ميخ ،قبه ،رئيس کارفرما،ارباب ،برجسته کارى ،رياست کردن بر،اربابى کردن( بر)،نقش برجسته تهيه کردن ،برجستگى
علوم مهندسى : گلميج برجستگى
معمارى : برامدگى تزيينى
قانون ـ فقه : کارفرما
ورزش : پشت بند حصيرى هدف
علوم هوايى : تکيه گاه ياتاقان شفت ها

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(boss):




بازگشت به واژه boss



straw boss