break


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
break

تفکيک ،تجزيه ،پاره کردن ،فتن ،جداکردن دو بوکسور،ازيورتمه به چهارنعل ،حرکت از دروازه شروع اسبدوانى ،شکستن موج( موج سوارى)،ايجاد فضاى تنفس با حرکتهاى پياده شطرنج ،حرکت سگ جهت اوردن شکار،بازکردن بدنه اسلحه دويدن قبل از صداى تپانچه ،راحت باش ،گسيختگى ،شکستن ،خردکردن ،نقض کردن ،شکاف ،وقفه ،طلوع ،مهلت ،شکست ،شکستگى ،از هم باز کردن
علوم مهندسى : قطع کردن
کامپيوتر : فرمانBREAK
معمارى : شکست
بازرگانى : مجزاسازى
ورزش : نقطه فرود پرنده
علوم هوايى : شکست
علوم نظامى : راحت باش
علوم دريايى : زنگ تفريح

 
کلمات مرتبط(127) 

 
 
@@@@break
 
@@@break
 
@@break