bridge


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
bridge

پل زدن ،دهنه اسب ،پل فرماندهى ،جسر،برامدگى بينى ،(د.ن ).سکوبى درعرشه کشتى که مورد استفاده کاپيتان وافسران قرار ميگيرد،بازى ورق ،پل ساختن ،اتصال دادن
علوم مهندسى : پل
کامپيوتر : پل
عمران : پل
معمارى : پل
ورزش : نوار يا چرم در انتهاى چوب بازى لاکراس پل ساختن دست براى زدن گوى بيليارد فاصله بين سوراخهاى گوى بولينگ
علوم نظامى : پل فرماندهى کشتى
علوم دريايى : syn : compass platform

 
کلمات مرتبط(107) 

 
 
@@@bridge
 
@@bridge