buffer


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
buffer

حافظه ميانى ،حافظه موقت ،بافر،تامپون ،ماشين لرزنده ،ضربه گير،ضربت گير،دافع ،اطاق خرج( تفنگ)،سپر،ضربت خور،حائل ،پرداخت کردن ،استفاده از ميانگير
علوم مهندسى : بالشتک
کامپيوتر : حافظه ميانجى
الکترونيک : ميانگير
شيمى : محلول تامپون
ورزش : بافر
علوم هوايى : امپلى فايرى براى جلوگيرى از تداخل مدارات
علوم نظامى : اطاق خرج

 
کلمات مرتبط(23)