burst


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
burst

پيوسته ،منفجر شدن ،رگبار،ترکش ،محل اصابت گلوله ،قطارى ،پشت سر هم قطع کردن ،ترکيدن ،ازهم پاشيدن ،شکفتن ،منفجر کردن ،انفجار،شيوع
علوم مهندسى : ترکاندن
کامپيوتر : پشت سرهم
الکترونيک : پيام همزمان ساز رنگ
زيست شناسى : ترکيدن
علوم نظامى : انفجار منفجر شدن

 
کلمات مرتبط(46) 

 
 
@@burst