call


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
call

صدا زدن ،ناميدن ندا،مکالمه ،تعيين وظيفه براى بردن توپ ،گرفتن توپ براى شروع امتياز( فوتبال امريکايى)،فرياد شمشيرباز براى متوقف کردن مبارزه تقليد کردن صداى حيوانات( شکار)،درخواست اتش کردن ،اخطار کردن تلفن کردن ،صدا کردن ،بانگ ،صدازدن ،ندا،ناميدن ،احضار کردن ،خواستن ،فرا خواندن ،فراخوان ،فرياد،صدا،خبر،احضار،دعوت ،نامبرى ،خواندن اسامى
علوم مهندسى : گفت و شنود
کامپيوتر : فرمانCALL
قانون ـ فقه : دعوت يا احضار کردن
روانشناسى : ندا
ورزش : گرفتن توپ براى شروع امتياز،فرياد شمشيرباز براى متوقف کردن مبارزه تقليد کردن صداى حيوانات
علوم نظامى : درخواست ارسال اماد

 
کلمات مرتبط(131) 

 
 
@@@@call
 
@@@call
 
@@call