cant


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
cant

کج کردن ،کج شدن ،سطح مايل ،کج گرفتن کمان ،پخ ،اوريب ،زاويه ميل قبضيتن ،اصطلاحات مخصوص يک صنف يا دسته ،زبان دزدها وکولى ها،طرزصحبت ،زبان ويژه ،گوشه دار،وارونه کردن ،ناگهان چرخانيدن ياچرخيدن ،باناله سخن گفتن ،بالهجه مخصوصى صحبت کردن ،خبرچينى کردن ،اواز خواندن ،مناجات کردن
علوم مهندسى : شيب
معمارى : کج
زيست شناسى : رويه اريب
ورزش : اسلحه را در هدفگيرى کمى کج کردن
علوم نظامى : انحراف قبضيتن توپ زاويه ميل قنداق

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(cant):




بازگشت به واژه cant



cant bay window