catch


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
catch

بل گيرى ،رسيدن به نفر جلو،کشتى کج ،بازى دستش ده ،بل گرفتن دخول پارو در اب ،مانوردادن روى موج و رانده شدن موج سوار بطرف ساحل ،نيروى اوليه بازوى شناگر در شروع حرکت ماهى گرفتن ،از هوا گرفتن ،بدست اوردن ،جلب کردن ،درک کردن ،فهميدن ،دچار شدن به ،عمل گرفتن ،اخذ،دستگيره ،لغت چشمگير،شعار
ورزش : گرفتن
علوم دريايى : پارو به اب

 
کلمات مرتبط(42)