charging

English Wikipedia - The Free Encyclopedia

Download this dictionary

Charging

Charging may refer to:

Charging (ice hockey), when a player takes more than three steps before checking an opposing player
Battery charger, a device used to put energy into a rechargeable battery
Charging station, a device used for recharging the battery's in an Electric car

See more at Wikipedia.org...

THE Eng-Cro Dictionary

Download this dictionary

charging

terećenje

tarifiranje

staviti na račun

snabdjevač

prekršaj u napadu

određivanje pristojbe telefonskom pretplatniku

naplaćujući

naplaćivanje

napadanje

nalaganje

jurišanje

Free for individual usage/Besplatan za osobnu uporabu

hFarsi - advanced version

Download this dictionary

charging

بارگيرى ،شارژينگ ،خطاى مهاجم
علوم مهندسى : شارژ
الکترونيک : پر کردن
ورزش : خطاى ناشى از يورش به حريف

کلمات مرتبط(21)

Dizionario inglese-italiano 1.0.012

Download this dictionary

CHARGING

CARICAMENTO. ACCUSA. IMPUTAZIONE. TASSAZIONE. ADDEBITO. CONTEGGIO. CARICANDO. IMPREGNANDO. GASSANDO [UN LIQUIDO]. INCARICANDO. ORDINANDO. ACCUSANDO. ADDEBITANDO. PUNTANDO [ARMA]. METTENDO UNA FIGURA SU [ARALDICA]. DROGANDOSI

MHM Advanced English > Persian (v. 90)

Download this dictionary

charging

بارگيرى ، شارژينگ ، خطاى مهاجم
{علوم مهندسى}: شارژ
{الکترونيک}: پر کردن
{ورزش}: خطاى ناشى از يورش به حريف

واژه هاى شامل charging ـ (21)

charge

[.v. & n]: بار کردن ، شارژ کردن ، شارژ ، عهده و تعهد و الزامى که بر شخص باشد حقى که در مورد ملکى وجود داشته باشد خطابه اى که رئيس محکمه پس از ختم دادرسى خطاب به هيات منصفه ايراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهاى داده شده ، خطاى حمله ، متهم کردن ، خرج منفجره ، پر کردن (جنگ افزار) ، تصدى ، عهده دارى ، حمله ، اتهام ، هزينه ، وزن ، مسئوليت ، گماشتن ، عهده دار کردن ، زيربار کشيدن ، متهم ساختن ، مطالبه بها ، پرکردن (باطرى وتفنگ) ، موردحمايت
{علوم مهندسى}: بار الکتريکى
{کامپيوتر}: بار الکتريکى
{الکترونيک}: بار الکتريکى
{معمارى}: بار
{قانون و فقه}: مسائل قانونى لازم را براى ايشان تشريح مى کند
{بازرگانى}: بدهکار کردن
{ورزش}: بار ، حمله به حريف
{علوم هوايى}: جرم کل سوخت در راکتهاى سوخت جامد
{علوم نظامى}: خرج گذارى کردن شارژ کردن

واژه هاى شامل charge ـ (132)