chip


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
chip

خرده چوب ،پريدگى فلز،لپ پريده کردن يا شدن ،ژتن ،ريزه ،تراشه ،مهره اى که دربازى نشان برد وباخت است ،ژتون ،ورقه شدن ،رنده کردن ،(بصورت جمع )سيب زمينى سرخ کرده
علوم مهندسى : خرده چوب
کامپيوتر : تراشه
معمارى : تراشه
ورزش : پاس بلند قوسى
علوم هوايى : خرده فلزى که قابل رويت که از موتور يا ساير دستگاهها جدا شده باشد
علوم نظامى : زدگى فلز لب پريدگى

 
کلمات مرتبط(28)