clear


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
clear

کليد پاک کردن صفحه نمايش ،نص ،خالص کردن ،دور کردن توپ از دروازه ،ترخيص کردن از گمرک ،بطور واضح ،درست ،رفع خطر،پيام کشف روشن کردن ،:)adj.(اشکار،زلال ،صريح ،شفاف ،زدودن ،ترخيص کردن ، :)vt.& vi.(روشن کردن ،واضح کردن ،توضيح دادن ،صاف کردن ،تبرئه کردن ،فهماندن
علوم مهندسى : صاف کردن شفاف کردن
کامپيوتر : تغيير محتوى يک خانه حافظه
معمارى : جدا
قانون ـ فقه : صريح ،از گمرک در اوردن
بازرگانى : ترخيص کردن ،تسويه کردن
ورزش : ضربه بلند دور کردن توپ از سبد
علوم هوايى : مجاز کردن يک سخت افزار براى استفاده
علوم نظامى : پاک کردن

 
کلمات مرتبط(50) 

 
 
@@clear