commitment


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
commitment

التزام ،درگير جنگ کردن ،تسليم ،کاربرد نيرو يا قوا،سرسپردگى ،ارتکاب ،حکم توقيف ،تعهد،الزام
قانون ـ فقه : تعهد
روانشناسى : بسترى کردن اجبارى
بازرگانى : تعهد،الزام
علوم نظامى : به کار بردن نيروها اجرا

 
کلمات مرتبط(5)