complementing
complementing
COMPLEMENTING
COMPLETANDO. ESSENDO IL COMPLEMENTO DI
complementing
complement
[.v. & n]: استعداد کامل سازمانى ، پرسنل سازمانى ناو ، تملق گويى کردن خوشامد گفتن ، تکميل کردن ، حد مجاز مکمل ، ملحقات ، تعارفات معمولى
{رياضى}: متمم ، مکمل ، ضمائم ، تزيينى ، کامل کردن ، متمم بودن ، متمم گرفتن
{کامپيوتر}: مکمل
{روان شناسى}: مکمل
{بازرگانى}: مکمل
{علوم نظامى}: ضميمه
{علوم دريايى}: پرسنل سازمانى
واژه هاى شامل complement ـ (9)
complement
f.
tamamlamak
complement
v.
complete, make whole, make perfect; supplement, make up for a deficiency