counter


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
counter

شمارشگر،ضربت متقابله ،حمله ،گيشه ،ضربت زدن ،ضد،مقابل دستگاه شمارنده ،)adj.& adv.(پيشخوان ،باجه ،بساط،شمارنده ،ضربت متقابل ،درجهت مخالف ،در روبرو،معکوس ،بالعکس ، )vt.& vi.(مقابله کردن ،تلافى کردن ،جواب دادن ،معامله بمثل کردن با
علوم مهندسى : کنتور
کامپيوتر : تلاقى کردن
معمارى : پيشخان
قانون ـ فقه : معامله به مثل
شيمى : شمارگر
روانشناسى : شمارشگر
بازرگانى : متقابل
ورزش : چرخش از جلو بعقب و بعکس يا ساختن سه دايره مماس
علوم نظامى : عقربه شمارش

 
کلمات مرتبط(104) 

 
 
@@@counter
 
@@counter