cousin


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
cousin

عمو زاده ،دايى زاده ،پسرعمو يا دختر عمو،پسردايى يا دختر دايى ،عمه زاده ،خاله زاده
قانون ـ فقه : عمه زاده
ورزش : حريفى که مرتبا "يا به اسانى شکست مى خورد

 
کلمات مرتبط(3)