crimp


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
crimp

طره ،جعد موى ،مانع ،چروکيدن ،چين چين وموجدار کردن ،پيچش وانقباض عضله درخواب ،اغوا کردن ،گول
علوم نظامى : پيچاندن
علوم دريايى : پيچاندن

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(crimp):




بازگشت به واژه crimp



crimp over