crimping


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
crimping

جانشاندن ،با پيچاندن محکم کردن
معمارى : شياردهى
علوم هوايى : موجدار کردن
علوم نظامى : نشاندن گلوله روى پوکه

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(crimping):




بازگشت به واژه crimping



crimping groove