drag


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
drag

کشيده شدن ،لايروبى کردن کشش ،قلاب ،ضربه اى که گوى بيليارد پس از برخورد متوقف مى شود،وسيله کنترل قرقره ماهيگيرى ،اصطکاک ،مقدارى که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشد کشيدن روى زمين ،کشاندن ،چيز سنگينى که روى زمين کشيده ميشود،بزور کشيدن ،سخت کشيدن ،لاروبى کردن ،کاويدن ،باتورگرفتن ،سنگين وبى روح
علوم مهندسى : اسباب لايروبى
کامپيوتر : عمل حرکت دستگاهMOUSE
عمران : کشيدن
ورزش : وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعى بيش از سرعت جريان اب بوى روباه روى زمين
علوم هوايى : پسا
علوم نظامى : کشش

 
کلمات مرتبط(47) 

 
 
@@drag