drift


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
drift

رانش ،رانه ،انحراف سمتى ،انحراف گلوله انحراف مسير،سمبه ،توده باد اورده ،جسم شناور،برف باداورده ،معنى ،مقصود،جريان اهسته ،جمع شدن ،توده شدن ،بى اراده کار کردن ،بى مقصد رفتن ،دستخوش پيشامد بودن ،يخرفت ،راندگى
کامپيوتر : تغيير در خروجى يک مدار الکتريکى
معمارى : يخرفت
شيمى : سوق
زيست شناسى : دريفت
ورزش : مانور اتومبيل در سر پيچ با لغزيدن به يک طرف ،انحراف تير بعلت وزش باد
علوم نظامى : ميله سمبه

 
کلمات مرتبط(28)