due


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
due

طلب ،ذمه ،واجب الاداء،لازم مقرر،درست ،تمام شده ،از دست رفته ،کهنه شده از نوبت خارج شده ،مقتضى ،حق ،ناشى از،بدهى ،موعد پرداخت ،سر رسد،حقوق ،عوارض ،پرداختنى ،قابل پرداخت ،مقرر
قانون ـ فقه : کاملا"
بازرگانى : دين
علوم نظامى : غير قابل عمل کرد

 
کلمات مرتبط(30)