eye


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
eye

روزنه دار،چشمى ،گوشواره اى سوراخ سوزن ،سوراخ ميخ کوهنوردى ،حلقه ،شکاف درجه دايره اى شکل ،چشم ،ديده ،بينايى ،دهانه ،سوراخ سوزن ،دکمه يا گره سيب زمينى ،مرکز هر چيزى ،کاراگاه ،نگاه کردن ،ديدن ،پاييدن
علوم مهندسى : حلقه
عمران : حلقه
معمارى : نورگير
ورزش : ديد خوب با تشخيص مسافت
علوم نظامى : چشمى طناب
علوم دريايى : چشمى

 
کلمات مرتبط(101) 

 
 
@@@eye
 
@@eye