fall


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
fall

سقوط کردن ،رخ دادن ،تنزل کردن ،افت ،بى عفت شدن ،ارزان شدن ،مرتد شدن ،ضربه فنى( کشتى)،شيب ،شيبشکن ،ريزش ،طناب قرقره ،خزان ،پاييز،سقوط،هبوط،نزول ،زوال ،ابشار،افتادن ،ويران شدن ،فرو ريختن ،پايين امدن ،تنزل کرد ن
علوم مهندسى : شکست
عمران : ابشار
معمارى : افت
قانون ـ فقه : سقوط
ورزش : دبل ،ضربه فنى
علوم نظامى : ابشار
علوم دريايى : طناب قرقره

 
کلمات مرتبط(86) 

 
 
@@@fall
 
@@fall