flush


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
flush

شستن با جريان سريع ،جارى شدن سرخ شدن ،رويانيدن ،جريان ،لبريز،همسطح ،بطورناگهانى غضبناک شدن ،بهيجان امدن ،چهره گلگون کردن( در اثر احساسات و غيره)،سرخ شدن ،قرمز کردن ،اب را با فشار ريختن ،سيفون توالت ،ابريزمستراح را باز کردن( براى شستشوى ان)،تراز کردن( گاهى با)up
علوم مهندسى : فراوانى
کامپيوتر : خالى کردن قسمتى از حافظه و محتويات ان
معمارى : همتراز
روانشناسى : سرخ شدن
ورزش : پرواز ناگهانى پرنده از مخفيگاه

 
کلمات مرتبط(13)