fly


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
fly

در اهتزاز بودن ،فرستادن توپ واليبال به ارتفاع زياد پارچه سقف چادر،توپ هوايى ،طعمه مصنوعى بشکل حشره( ماهيگيرى)،طول پرچم ،:)n.& vt.&vi.(مگس ،حشره پردار،پرش ،پراندن ،پرواز دادن ،بهوافرستادن ،افراشتن ،زدن ،گريختن از،فرار کردن از،دراهتراز بودن ،پرواز کردن ، :)adj.(تيز هوش ،چابک وزرنگ
علوم مهندسى : پريدن پرواز
ورزش : طعمه مصنوعى بشکل حشره
علوم نظامى : پريدن

 
کلمات مرتبط(92) 

 
 
@@fly