frame


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
frame

کالبد،فريم ،چارچوب کمان ،استاتور،استخوان بندى ،مدت زمان به کيسه انداختن تمام گويهاى بازى اسنوکر،سازه ،قواره ،زهوار دور دنده عرضى ،شاسى ،قاب کردن ،قاب گرفتن ،چارچوب گرفتن ،طرح کردن ،تنظيم کردن ،بيان کردن ،فرمول ،قاعده ،منطق ،اسکلت ،ساختمان ،چهارچوب ،تنه ،بدن ،پاپوش درست کردن
علوم مهندسى : هيکل حالت موقتى
کامپيوتر : قاب کردن
الکترونيک : صحنه
عمران : قاب
معمارى : باربست
ورزش : يک دهم از بازى بولينگ
علوم هوايى : کادر
علوم نظامى : نرده
علوم دريايى : دنده عرضى

 
کلمات مرتبط(54) 

 
 
@@frame