freeze


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
freeze

مسدود کردن ،ثابت نگاه داشتن ،يخ بستن ،منجمد شدن ،بى اندازه سردکردن ،فلج کردن ،فلج شدن ،ثابت کردن ،غيرقابل حرکت ساختن ،يخ زدگى ،افسردگى
بازرگانى : محدوديت عدم امکان تغيير
ورزش : حفظ توپ

 
کلمات مرتبط(10)