front


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
front

نماى جلو،سمت دشمن ،خط اول ميدان رزم پيشانى ،جبهه هوا،فرمان سر روبرو جلو،صف پيش ،نما،طرز برخورد،جلودار،منادى ،جبهه جنگ ،بطرف جلو،روکردن به ،مواجه شده با،روبروى هم قرار دادن ،مقدمه نوشتن بر،درصف جلو قرارگرفتن
علوم مهندسى : نماى ساختمان
معمارى : جبهه
قانون ـ فقه : در قبال
زيست شناسى : جبهه
ورزش : بازى در سانتر
علوم هوايى : جبهه
علوم نظامى : به جلو

 
کلمات مرتبط(71) 

 
 
@@front